علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

من و پدر و پسر

اولین سفر

1392/6/28 16:04
نویسنده : مامانی
468 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم برای اولین سفرت رفتیم مشهد شما آقایی بودی واسه خودت گلم خیلی خوب بود و با شما مسافرت صفای دیگه ایی داشت و حسابی چسبید ان شاالله به پسرمم خوش گذشته باشهقلب 

حالا میریم به شرح سفر:

تو حرم حسابی با زوار دوست میشدی و میخدیدی وقتی میخواستیم از حرم برگردیم اونقدر گریه میکردی گریهکه زوار و خدام میگفتن ماشاالله به حنجرهخنده

شب شهادت امام جعفر صادق (ع) هم رفته بودیم حرم با بابابزرگ رفتین که عذا داری رو تماشا کنی وقتی برگشتی دیدم به پهنای صورت گریه کردی فدای اشکات بشم من

اینم شما در کنار پنجره فولادی میخواستم ببرمت کنار پنجره فولادی قسمت مردونه ولی آقای خادم گفت از طرف زنونه بریم و من گفتم آقا پسرم میخواد بره زیارت خوب آقاست و آقای خادمم لطف کردن و طرف مردونه جا باز کردن تا شما بری و زیارت کنی

شما و شاندیز:

طرقبه رو با خاله و دخترخاله ی مامانی رفتیم که خیلی خوش گذشت و شما با پرنا نوه ی خاله خیلی دوست شدی البته از نوع دوستیه خاله خرسهچشمک

توی کوهسنگی هم که نرفته برگشتیم از بس ماشاالله ماشاالله پسر آقایی بودیعینک

تلاش برای در آوردن جوراب

توی بازارا و پاساژا هم که من فقط در حال آروم کردن پسر بودم از بس لوس و زر زرو شده بودی که اونم دلیل موجه داشت (دندون) و بخشیده شدیفرشته ولی با همه ی این حرفت حسابی خوش گذشت چون شما کنارمون بودی ان شا الله به شما هم خوش گذشته عزیزم خیلی دوستت دارم کوچولوی ریره میزه ی منماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان بردیا
28 شهریور 92 16:43
زیارت قبول.

چه عکسای نازی




قبول حق دعا کردیم براتون مرسی

مامان بردیا
28 شهریور 92 16:44
چه پسمل خوش تیپی


مثل هیچکس
28 شهریور 92 18:50
زیارت قبول پس علت نبودنتون زیارت رفتن بود کاش قبلش یه پست میزاشتید که میرید سفر اونم زیارتی .خوش به سعادتتون .کاش لقا مارا هم بطلبه .


دعا کردیم براتون ان شاالله
مامان آسیه
7 مهر 92 23:56
عزیز دلم ماشاالله روز به روز خشکل تر میشی خاله زیارتتون قبول همیشه به تفریح و شادی


قبول حق چشماتون قشنگ میبینه خاله جون دعا کردیم براتون