اولین سفر
عزیزکم برای اولین سفرت رفتیم مشهد شما آقایی بودی واسه خودت گلم خیلی خوب بود و با شما مسافرت صفای دیگه ایی داشت و حسابی چسبید ان شاالله به پسرمم خوش گذشته باشه حالا میریم به شرح سفر: تو حرم حسابی با زوار دوست میشدی و میخدیدی وقتی میخواستیم از حرم برگردیم اونقدر گریه میکردی که زوار و خدام میگفتن ماشاالله به حنجره شب شهادت امام جعفر صادق (ع) هم رفته بودیم حرم با بابابزرگ رفتین که عذا داری رو تماشا کنی وقتی برگشتی دیدم به پهنای صورت گریه کردی فدای اشکات بشم من اینم شما در کنار پنجره فولادی میخواستم ببرمت کنار پنجره فولادی قسمت مردونه ولی آقای خادم گفت از طرف زنونه بریم و من گفتم آقا پسرم میخواد بره زیارت خوب آقاست و ...
نویسنده :
مامانی
16:04