علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

من و پدر و پسر

اول سلام

اول سلام من مامان علی آقا هستم  علی آقا نی نی اولمون نیست قبل از علی آقا خدا بهمون یک فرشته ی ناز داد که زمینی نشد خداوند بخشنده بهمون لطف کرد و فرزند پسری بهمون بخشید که علی آقا نامیده شد و من عاشقشم و هر روز عاشقتر میشم  خداوندا به خاطر هر آنچه دادی و هر آنچه ندادی شکر
31 مرداد 1392

فروشگاه اینترنتیه نی نی لازم

کوچولوی نازم یه مدتی هستش که خوب شیر نمیخوری  من و بابایی فکر کردیم واست شیشه شیر جدید بگیریم شاید فرجی بشه و واست از نی نی لازم یه شیشه شیر اونت طلایی و سر شیشه واسه ی 6 ماهگی لیوان آموزشی و عروسک تولو سفارش دادم واست لیوان سبز سفارش دادم و لی نداشتن و صورتی فرستادن خلاصه اولش که با شیشه  جدید بهت شیر دادم هنگ کردی و بدت اومد چون هم با سرشیشش عادت نداشتی هم شیر ازش سریع میومد و نمیتونستی باهاش شیر بخوری ولی وقتی سرشیشه ی شماره 1 واست گذاشتم شیشه رو ازم گرفتی و خودت شروع کردی به شیر خوردن شیشه ی قبلیت ناک شیشه ایی بود و واست سنگین بود و شما هم که حسابی راحت طلب اصلا بهش دست نمیزدی ولی با شیشه ی جدید حسابی حال کردی...
29 مرداد 1392

علی جونم میتونه بشینه

پسر شیرین تر از عسلم شنبه 26/5/92 مامان مریم نشوندت و شما بدون کمک راحت نشستی خیلی هم هنگ کردی و حسابی هم مشغول کشف دنیا از این زاویه شدی ...
28 مرداد 1392

ماست خوری

عزیزم عکسای ماست خوریتو که قولشو داده بودم واست میذارم مامانی نمیدونی چقدر غذا دادن بهت سخته دیوونم میکنی واسه یه ذره غذا از بس اذیت میکنی اونقدر زیز قاشق میزنی که دلم میخواد با همون قاشق بکوبونم توی سرم ولی ماست رو اونقدر با علاقه میخوری و اونقدر واسه خوردنش خودتو میندازی رو ظرف آدم فکر میکنه از آفریقا اومدی نمیدونی چقدر هرس میخورم وقتی 6 صبح واست شیر برنج درست میکنم و 12 ظهر سوپت حاضره در حالی که هنوز خودمون غذا نداریم اون وقت اونقدر سر غذات آدمو اذیت میکنی  بیچاره مامانا چقدر طفلکین ...
28 مرداد 1392

اولین مروارید

علی جونم اولین دندونت همزمان با سالگرد ازدواج من و بابا یعنی 14 تیر در اومد شما 5 ماه و 1 هفته ای بودی عزیزم خیلی دندونت نازه مامانی  مامان فدای اولین مرواریدت بشه عزیزم چقدر زود داری بزرگ میشی عزیزکم عزیزم جدیدا از خودت صدا های جدید در میاری و از روزی که دندونت در اومده بیقراری و شب بیداریتم تموم شده  هنوز باورم نمیشه از بس شبا جیغ میزدی و گریه میکردی صدات گرفته بود اولش فکر کردم خروسک گرفتی و بردمت دکتر ولی دکتر گفت خوبی و احتمالا تارای صوتیت خسته شدن!!!!!!!!  صدات خیلی با مزه شده بود وقتی میخوای خودتو واسمون لوس کنی صداتو نازک میکنی ولی چون صدات گرفته بود بعد یه ساعت زور زدن یه صدای عجیب از خودت در میاوردی و متعجب ما ر...
27 مرداد 1392

یه خبر خوب

عزیزم امروز یه خبر خیلی خوب شنیدم خدا همه ی نی نی ها و ماماناشونو صحیح و سالم نگهداره  آمینننننننننننن
23 مرداد 1392

آرامش بعد از طوفان

عزیزم وضعیت مزاجیت یخورده خراب شده بود و حسابی ... شده بودی و پات سوخته بود واسه ی پوشک سوختگی واست موستلا گرفته بودم ولی این دفعه اثر نکرد و منم واست مادرکر گرفتم و یه شب کامل نبستمت و تا صبح واست کرم زدم و بالای سرت بیدار بودم وقتی واست کرم میزدم آه از نهادت بلند میشد جیگرم کباب میشد حال و روزتو میدیدم تا صبح ناله کردی ولی صبح انگار یه خورده بهتر بودی و آروم خوابیدی مامان فدات بشه عزیزم خدا کنه هیچ مامانی هیچ وقت اشک بچشو نبینه که خیلی سخته آمین ...
22 مرداد 1392